هر چیز دیگه

... دیوارها بیرنگ شدند، باید نوشت

هر چیز دیگه

... دیوارها بیرنگ شدند، باید نوشت

هر چیز دیگه
کلمات کلیدی
آخرین مطالب

۱۵ مطلب در شهریور ۱۳۹۴ ثبت شده است

چم شده ...؟ :(

سه شنبه, ۳۱ شهریور ۱۳۹۴، ۱۰:۵۹ ب.ظ

بعضی شب های تاریک و دلگیر،

برای قوی شدن بوجود اومدن ...

حتی اگه خیلی توشون غم باشه ...

 

// سخته ولی تحمل میکنم ...

Now I need a place to hide away

دوشنبه, ۳۰ شهریور ۱۳۹۴، ۰۱:۳۷ ق.ظ

شاید هم به قول او من عاشق شده ام، عاشق شده ام و خودم را گول میزنم که عشقی درکار نیست و همه چیز آروم است ...

ولی ترجیح میدهم احساسم را همچنان در همان اتاق فلج شده رها کنم، درش هم همیشه قفل باشد ...

عشقی که دوطرفه نباشد، عشق نیست ... خودخواهیست ... و من از خودخواهی متنفرم ...

// Oh, I believe in yesterday ...

Storm in the morning light I feel

يكشنبه, ۲۹ شهریور ۱۳۹۴، ۰۲:۰۰ ق.ظ

Ohh, can't anybody see
We've got a war to fight
Never found our way
Regardless of what they say

How can it feel, this wrong
From this moment
How can it feel, this wrong

چیکار دارید میکنید ؟!

شنبه, ۲۸ شهریور ۱۳۹۴، ۱۰:۳۳ ب.ظ

بعد یه عمر کار کردن با فدورا، یه چند وقتی تصمیم گرفتم با ویندوز کار کنم، اونم از نوع 10!

جدا از باگ های همیشگی ویندوز و مشکلاتی که همیشه باهاش داشتم،

یه چیزی هم بهش اضافه کردن که یکم داغونه. یه AI بسیار احمق!

فقط در این حد که وقتی درخواست ازدواج کردم ازش جوابمو اینجوری داد :

OK, we'll need a plan. I'll work on being more human, you work on being more digital.

زنیکه ی بیشوور ... دیگه چی میخوای ؟!؟!

خجالت چیزیه که هیچوقت تو Artificial Intelligence رعایتش نمیکنن ...

یه کبودیم رو گونه ی واقعیت

شنبه, ۲۸ شهریور ۱۳۹۴، ۰۹:۳۰ ب.ظ

دیگه حالا دارم رو چیزای خطرناک فکر میکنم، پیشرفت کردما :دی

نمیتونم نگم و ببینم !

البته سخته ولی باید تحمل کرد، هر مزخرفی هم که میخواد باشه، باشه!!

// تا حالا شده از فرط فشار های روزانه، وسط خیابون استفراغ کنی ...!

// شده.