هر چیز دیگه

... دیوارها بیرنگ شدند، باید نوشت

هر چیز دیگه

... دیوارها بیرنگ شدند، باید نوشت

هر چیز دیگه
کلمات کلیدی
آخرین مطالب

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خفگی» ثبت شده است

silence

يكشنبه, ۲۲ شهریور ۱۳۹۴، ۰۹:۴۷ ب.ظ

و همانطور که مدتی توانستم احساسم را در اتاقی با چسب بر دهان زندانی کنم، باید اینبار کاری کنم نتواند تا مدتی تکانی بخورد،

شاید با چوب بلوطی از پشت ضربه ای زدم و فلجش کردم، تا دیگر نتواند باعث ناراحتی کسی شود، تا نتواند مرا فریب دهد و بگوید که دهانش را باز کنم و باعث شود دوباره چیزهایی بگویم که از روی احساسِ لعنتی است و باز همه چیز را خراب کند ...

شاید .. شاید فقط اجازه بدهم با چشمانش حرف بزند تا حداقل بفهمم نمرده است، تا بتوانم زنده بودنش را حس کنم ... همین برایم کافیست ...

// یک ماهی میشه که گوشه ی چشمم تیر وحشتناکی میکشه، امروز تو خیابون مجبور شدم چند دقیقه ای چشمم رو ببندم ...