هر چیز دیگه

... دیوارها بیرنگ شدند، باید نوشت

هر چیز دیگه

... دیوارها بیرنگ شدند، باید نوشت

هر چیز دیگه
کلمات کلیدی
آخرین مطالب

۱۵ مطلب با موضوع «مردن به شیوه صنعتی» ثبت شده است

خواننده ی ناشناس

سه شنبه, ۲۹ تیر ۱۳۹۵، ۱۰:۰۵ ق.ظ

سخت است وقتی، ... غمت را نمیبیند...

و تو هر روز باید با خاطرات قدیمی، زمان را کمی، فقط کمی تَر کنی .. همچو چشمان خیسی که خریداری ندارد

ای خواننده ی ناشناسم

دیدی نمردم...!

جمعه, ۳ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۴:۲۲ ب.ظ

امروز بدترین حالت رانندگی رو داشتم، برام مهم نبود مامانینا نمیدونن و من تنها میرم، فقط میخواستم برم.... برام مهم نبود که بدون گواهینامه با سرعت 145 تا تو همت اگه بگیرنم چی میشه، فقط میخواستم برم... راستش یه دوره ای میترسیدم اگه بگیرنم، به هر علتی حالا، جلو بابا چی بگم، حتی اگه مینداختنم بازداشگاه و چند تا سیلی آبدار از سرگرد، سروان یا هرکوفت دیگه میخوردم برام مهم نبود،... فقط میترسیدم جلو بابا چی بگم و اصلا اون لحظه باید بمیرم... 

از افتادن از ارتفاع و مردن نمیترسم... ولی بلندی سرگیجه میاره برام.... 

میشه گریه کنم تو تنهایی؟

جمعه, ۲۱ اسفند ۱۳۹۴، ۰۲:۰۳ ب.ظ

آدما دو بار حرف دلشونو میزنن ؛ تو عصبانیت و تو شوخی!

رحمت نمیاد

سه شنبه, ۶ بهمن ۱۳۹۴، ۱۲:۵۲ ق.ظ

چقد امشب دلم گرفته، 

بعد از کلی راه رفتن دلم به گلگیر یه ماشین گرفت... 

بدجور گرفته... 

فقط شعار میدیم!

سه شنبه, ۸ دی ۱۳۹۴، ۱۲:۵۵ ب.ظ

یکی از چیزهایی که همیشه باهاش تو مغزم درگیر بودم، این بود که چرا باید انقدر عذاب بکشیم و صدامون درنیاد و در عین حال احساساتمون رو هم در کنار این همه عذاب خفه کنیم! خب همیشه بهش جواب میدادم و قانع میشدم، ولی این قانع شدن بعد یک روز اکسپایر میشد و دوباره همون داستان ....

قسمت اول و دومش تقریبا اوکیه، اون قسمتی که باید حسمون رو خفه کنیم خیلی درد داره ..............