هر چیز دیگه

... دیوارها بیرنگ شدند، باید نوشت

هر چیز دیگه

... دیوارها بیرنگ شدند، باید نوشت

هر چیز دیگه
کلمات کلیدی
آخرین مطالب

۷ مطلب در آذر ۱۳۹۴ ثبت شده است

میدونی
آدما فراموش نمیشن، فقط ایگنور میشن ...
دل اونایی که ایگنور میشن بدجوری میشکنه ... هرچند یادمه یه بار گفتی قبول نداری که آدما دلشون میشکنه ...

دو روزی میشه به جای رفتن سرکار دارم میرم میشینم تو یه پارک با خودم حرف میزنم،
هه ... امروز به یاد قدیما دوباره سناتور گرفتم ... ایندفعه فرق میکرد ...

پوشوندن درد هم شده داستان تو خونه ...... 

خسته شدم ... زیاد نمونده تا تموم شدن ... میشه پیش بینی کرد ...

گور بابای قدیمیا حتما!

دوشنبه, ۲۳ آذر ۱۳۹۴، ۰۴:۴۴ ق.ظ

آدمای جدید که میان ...

مهم نیست که چقدر باهات دوست بوده و دوستت داشته قبلا ...

آدمای جدید میشن هم صحبت شبهای امتحان ...

به ناچار!

يكشنبه, ۲۲ آذر ۱۳۹۴، ۱۱:۲۲ ب.ظ

حوصله زندگی نیست ...

حوصله مردگی بیشتر نیست ...

پس به ناچار کمی ادامه میدهم ... 

در خاطرم نیست

يكشنبه, ۲۲ آذر ۱۳۹۴، ۰۸:۱۶ ق.ظ

این روزها، با تمام فشارهای روحی در حال تحمل گذر زندگیم،

میمیرم، بی صدا ...

به قول گروس،

مگر چندبار به دنیا آمده‌ایم

که این همه می‌میریم ؟

حال مخم سیک

شنبه, ۲۱ آذر ۱۳۹۴، ۰۷:۱۴ ب.ظ

خسته تر از خسته ترین خسته دنیا ...

الان بیشتر میگم دوست داشتن باید دوطرفه باشه ...