هر چیز دیگه

... دیوارها بیرنگ شدند، باید نوشت

هر چیز دیگه

... دیوارها بیرنگ شدند، باید نوشت

هر چیز دیگه
کلمات کلیدی
آخرین مطالب

رفته از یاد ...

سه شنبه, ۱۷ شهریور ۱۳۹۴، ۰۵:۰۶ ب.ظ

گاهی با خودم فکر میکنم، اگه بودم و نبودم چه فرق هایی در کل میکرد، یعنی الان من باشم یا نباشم برای کائنات یا حتی کمی ریزتر، برای آدم ها چه فرقی میکنه، ...

یکم سخت و دردناکه، ولی احساس خودم اینه که فرق بزرگی بوجود نمیومد ... منظورم از ابتداست، یعنی همون اول، نه اینکه الان باشم و بگم اگه نباشم ! ... یه جوریه این قضیه، هم نمیدونی هم میدونی، شاید برای دیگران مفید بود اگه نبودم، مثلا کمتر هزینه میشد برای من و من کمتر به دیگران ضرر میزدم، نمیخوام بگم الان اگه هستم پس یه کاری کنم نباشم! نه! ... فقط اینو کامل دارم درک میکنم که اگه الان من دارم از دنیای پیرامونم استفاده میکنم، اگه دارم میبینم و میشنوم، اگر دارم نفس میکشم .... پس حتما باید کاری انجام بدم، یک اتفاق مثبت ... یک تغییر که بتونه مثبت باشه و نه چیز دیگه ...

// بسی خسته ام و دارم برمیگردم خونه ...

// از خودم بیشتر خسته ام ...

  • ۹۴/۰۶/۱۷
  • مجتبی

زندگی

مردگی

نظرات  (۱)

من هم زیاد فکر میکنم به این قضیه

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی