دو راهی
سه شنبه, ۷ مهر ۱۳۹۴، ۰۸:۱۸ ق.ظ
میبینی،
حالم خوب نیست از روزگار، از اتفاقای این روزهام،
آدم غصه میخوره خب،
ولی باید قوی باشه، اگه قوی نباشه بمیره بهتره
اصن یا بمیرم تو این راه یا دووم بیارم
همینی که هست!
میخوای بخوا، نمیخوای ...
میبینی،
حالم خوب نیست از روزگار، از اتفاقای این روزهام،
آدم غصه میخوره خب،
ولی باید قوی باشه، اگه قوی نباشه بمیره بهتره
اصن یا بمیرم تو این راه یا دووم بیارم
همینی که هست!
میخوای بخوا، نمیخوای ...
حال خیلی بد، همراه با دلتنگی،
تحمل و درون ریزی،
سکوت،
و
لبخند :)
میدونی، رفتن و موندن همش بهانست،
همه داریم میریم، ولی به روی خودمون نمیاریم، همه داریم سعی میکنیم بریم ولی بازم تهش میمونیم ...
چه بریم و چه نریم ...... نه ... خیلی فرق میکنه ...
همه میمونیم آخرشم ...
تنها میمونیم
// دو نقطه پرانتز بسته
خیلی با خودم کلنجار میرم زیاد، هی میگم و میگم و میگم،
دیگه هرچی که هست، فقط خل گونه بودنم رو نشون میده،
فرق کردم نسبت به قبل؟ عوض شدم؟،
نمیدونم،
نقطه انتهای انتهای خط.