جلوی پام هیچ ردپایی نیست
سه شنبه, ۷ مهر ۱۳۹۴، ۰۷:۵۴ ق.ظ
حال خیلی بد، همراه با دلتنگی،
تحمل و درون ریزی،
سکوت،
و
لبخند :)
حال خیلی بد، همراه با دلتنگی،
تحمل و درون ریزی،
سکوت،
و
لبخند :)
میدونی، رفتن و موندن همش بهانست،
همه داریم میریم، ولی به روی خودمون نمیاریم، همه داریم سعی میکنیم بریم ولی بازم تهش میمونیم ...
چه بریم و چه نریم ...... نه ... خیلی فرق میکنه ...
همه میمونیم آخرشم ...
تنها میمونیم
// دو نقطه پرانتز بسته
خیلی با خودم کلنجار میرم زیاد، هی میگم و میگم و میگم،
دیگه هرچی که هست، فقط خل گونه بودنم رو نشون میده،
فرق کردم نسبت به قبل؟ عوض شدم؟،
نمیدونم،
نقطه انتهای انتهای خط.
روزها گذشت، من گذشتم
آدم ها گذشتن، من هم گذشتم
قصه ها تلف شدن، اما من گذشتم
آهنگ ها تمام شدن و من گذشتم
دیوار همان ماند، من ماندم
من ماند و ماندم